همه ارامش من
لحظه ها، دقیقه ها، روزها و هفته ها مثل بر هم زدن چشمی گذشتند و پسر نازنین ما ، یاسین شیرینمان و میعادگاه عشقمان تقریبا دو سال و دو ماهه شد عزیز دلم.... توی این دو سالی که گذشت با تمام گریه ها و بیقراری هات بیقرارشدم و اشک ریختم و با تمام لبخندهات، از ته دل و با تمام وجود شاد شدم و خندیدم و به خاطر آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری ها کشیدم "ماما" گفتن تو برایم قشنگ ترین نغمه ایست که تا کنون شنیده ام وقتی دستانت را باز می کنی و آغوش مرا طلب می کنی بیش از پیش نیاز خودم را به تو احساس می کنم و برای در آغوش کشیدنت بالی برای پرواز از خدا طلب می کنم وقتی...
نویسنده :
ویدا
17:11