یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

یاسین امانت الهی خاطرات یک کودک سندرم داون

یلدای انتظارت تا کی ادامه دارد

یلدای انتظارت تا کی ادامه دارد ؟؟؟   این شب ظلمانی تا کی قرار است پابرجا باشد چه زمانی با طلوع خورشید جمالت این طولانیترین شب تنهایی را به صبح پایدار تبدیل خواهی کرد باید بفهمیم که تا خورشید در این سوی کوهسار غیبت خواهان نداشته باشد نمی آید .  .  . اگر شیعیان از خورشید حضورتان غافلند و دل به شمع های رو به خاموشی دل بسته اند اگر باور ندارند خورشیدی وجود دارد و به این تاریکی عادت کرده اند هنوز خورشید ندیدگانی هستند که از کلام پیشینیان  ، بر عقیده حضورت پایدارند منتظرند  . . .   اگر چه کم اند !!   ترحم کن !  به خاط...
10 بهمن 1391

محرم یاسین کوچولو (حسینیه ثارالله شیراز)

پارسال هييت شيرخوارگان علي اصغر براي من  و یاسین دعوت نامه اي فرستادوما هم رفتيم واقعا فضاي عجيب و زيبايي بود یاسین رو تو گهواره پوشيده از پارچه ي سبز گذاشتمو لباس سبزرو تنش كردم و سربند سبز يا حسين رو سرش بستم واقعا یاسین تو اون روز فقط دو تا بال كم دو تا بال براي پرواز كردن روي تمامي بچه ها،انگار بقيه هم اين رو فهميده بودندو نگاهشون تو چشماي یاسین ثابت موند اون عين يه فرشته ي كو چولوي هشت ماهه بودبا اون سربند يا حسينش.ومن هم نذر كردم تا وقتي كه یاسین بزرگ ميشه همه سال محرم رو لباس سبز تنش كنم و سربند سبز يا حسين رو سرش ببندم و اون هم از عزاداران ابا عبدالله پذيرايي كنه ...
9 بهمن 1391

عشق به یک فرشته

فرشته من نمی خواست با سندروم دوان بدنیا بیایید                    ولي انگار قسمتش از زندگي اين بود                  قسمتي كه لحظات خيلي خوبي را برايم به هديه آورد من،چگونه برايتان از اين لحظات بگويم وقتي شما چگونه برايتان از عشق بگويم وقتي شما عشق به اين فرشته هارو احساس نكرده ايد؟ چگونه برايتان از خنده فرشته ام بگويم وقتي شما خنده ي گل را نديده ايد؟ چگونه برايتان از مظلوميتشان بگويم وقتي شما نمي دانيد كه چگونه مظلوم واقع شده اند؟ چگونه برايتان ا...
8 بهمن 1391

هدیه الهی

یاسین جان  وجود تو تنها هدیه گرانبهایی که خداوند متعال                من را لایق آن دانست هدیه من به تو نازنین قلب مادری است که فقط برای تو می طپد  عاشقانه و صادقانه دوستت دارم ...
8 بهمن 1391

سفر به امام رضا

سلام به همگی یاسین نفس بزرگ شده این دفعه واسه دفعه دوم رفتیم مشهد البته این دفعه با بابا جون حمید مامان جون شکوه دفعه قبل موهاش کوتاه کردم این بار نه چند بار به حرم بردمش جای شما خالی بد ارومی میکرد البته اونم تو بازار تو خونه اروم بود   وقت برگشتن از امام رضا  خواستم همیشه پشت و پناه یاسین باشه بابا محمد و یاسین ...
8 بهمن 1391

وقتي مادر شدم

وقتي مادر شدم ياد گرفتم با يک دست همه چيز را بر دارم وقتي مادر شدم ياد گرفتم چگونه براي موفقيت همه تلاش کنم وقتي مادر شدم يادگرفتم عاشقانه دوست بدارم وقتي مادر شدم ياد گرفتم دليل هر چيز را بدون پرسيدن بدانم وقتي مادر شدم ياد گرفتم با در باز حمام کنم وقتي مادر شدم ياد گرفتم زود و سريع همه کارهايم را به انجام برسانم وقتي مادر شدم ياد گرفتم چگونه يک دستي همه کار انجام دهم وقتي مادر شدم يادگرفتم بهتر بغل کنم وقتي مادر شدم ياد گرفتم چگونه بايد از هرچه دوست دارم دفاع کنم وقتي مادر شدم يا...
8 بهمن 1391

یاسین گل بی همتا

  سلام حتما متوجه شدید یاسین من چه مشکلی داره اما اینو بدونید سن من  و همسرم زیر 27  بود و نه کسی تو فامیل داشتیم ما یکی از اونهایی بودیم که خدا خواسته هیچ کس درک نمیکنه که من چی میگم این قدریاسین من معصوم هست که باور نمیکنید خدا میدونه من و باباباش عاشق یاسین هستیم با این که میدونم با بچه های عادی فرق داره اما با هزاران هزار بچه سالم اونو عوض نمیکنم  یاسین همراه با خودش به زندگی من شادی اورد یاسین برکت و روزی بسیاری اورد  یاسین انشاالله بزرگ شدی وارد وبلاگت شدی بدون که مامان لیلا بدون تو هیچه و اگه یه روز تو ازپیشم بری من نابودم  وتا انجایی که خدا توان دهد بابا محمدکار کنه پول بده من هم تو را ب...
7 بهمن 1391