یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 13 سال و 16 روز سن داره

یاسین امانت الهی خاطرات یک کودک سندرم داون

وقتي مادر شدم

1391/11/8 22:23
نویسنده : ویدا
864 بازدید
اشتراک گذاری

وقتي مادر شدم

ياد گرفتم با يک دست همه چيز را بر دارم

وقتي مادر شدم

ياد گرفتم چگونه براي موفقيت همه تلاش کنم

وقتي مادر شدم

يادگرفتم عاشقانه دوست بدارم

وقتي مادر شدم

ياد گرفتم دليل هر چيز را بدون پرسيدن بدانم

وقتي مادر شدم

ياد گرفتم با در باز حمام کنم

وقتي مادر شدم

ياد گرفتم زود و سريع همه کارهايم را به انجام برسانم

وقتي مادر شدم

ياد گرفتم چگونه يک دستي همه کار انجام دهم

وقتي مادر شدم

يادگرفتم بهتر بغل کنم

وقتي مادر شدم

ياد گرفتم چگونه بايد از هرچه دوست دارم دفاع کنم

وقتي مادر شدم

ياد گرفتم چگونه از مادرم قدر داني کنم

وقتي مادر شدم

ياد گرفتم چه کساني را بيشتر دوست بدارم

 

وقتي مادر شدم

ياد گرفتم هر تپش قلب چه معني دارد

وقتي مادر شدم

ياد گرفتم چه طور با صبر حوصله به حرفهاي نامفهوم گوش کنم

وقتي مادر شدم

ياد گرفتم فداکاري کنم

وقتي مادر شدم

معني دلشوره را فهميدم

اضطراب از نبودن يا مريضي تو

يا نداشتن آنچه مي خواهي

برايم معني پيدا کرد

پسرم

امروز معني کارهاي آن روز مادرم را متوجه مي شوم

از وقتي مادر شدم

مادرم را بيشتر دوست دارم

او که مي گفت وقتي زايمان مي کني

تکه اي از وجودت براي هميشه ازت دور مي شود حتي اگر کنارت باشد

وقتي مادر شدم

تازه معني نگرانيها و اضطراب هاي همه مادران را فهميدم

آنها که پشت درهاي بسته کنکور دعا مي خوانند

آنها که براي بهبود پاره تنشان راه مي جويند

آنها که مسافرشان فرزندشان است

آنها که پسرشان با نام سرباز راهيست

آنها که فرزندشان در خوابگاه دانشجويي شب را به صبح مي رساند

آنها که در آشپزخانه ها عرق مي ريزند

آنها که . . .

پسرم  دوستت دارم و همه اين آموخته هام رو مديون تو هستم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ترنم
6 بهمن 91 15:20
مامانی مهربون آقا یاسین نمیدونم چرا هر وقت مطالبتونو میخونم اشک در چشمانم حلقه میزند شاید بخاطر این باشه که با درد مانوسم و با هر نوشته ات میفهمم که خدا چقدر به ما نزدیک است و هر کسی را با یک دلیل متفاوت به خودش نزدیکتر کرده امیدوارم هر چه خوشی و سلامتیست مهمون قلب مهربونتون بشه و خدا سلامتی کوچولویه نازنینتونو بهش بر گردونه آمیییین