یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

یاسین امانت الهی خاطرات یک کودک سندرم داون

مادر

مادرم ! تو را با "میم" محبتت می‌شناسم و می‌روم تا "ر"ی رستگاری‌ات را در گوش تک‌تک قاصدک‌ها زمزمه کنم... آغوش گرمت را به خاطر آرامش دریایی‌اش دوست می‌دارم و ساحل بیکران دستانت را در نگاهم جمع می‌کنم و مرغ دل را در آسمان آبی نگاهت پرواز می‌دهم... تا نفس‌هایت همچون آفتاب سحرگاهی، نوازشگر روحم باشد.. . و لبخند دلنشینت بر کویر دلم باریدن گیرد که سخت تشنه‌ام و درد مرا جز این، چه چیز التیام بخشد؟ مادرم !  تورادوست دارم به خاطر اینکه شانه هایت آنقدر قوی هست تا بارتمام دنیا را به دوش بکشی و همچنین شانه هایت آنقدر نرم هست که به بقیه آرامش بدهی. مادرم ! دوستت دارم به خاطر اینکه جایی که ه...
30 فروردين 1393

به امید تحولی دوباره در زندگی

امیدوارم سالی که گذشت سالی پر از تجربه،خاطرات خوش،پیشرفت(البته نه فقط از نوع پیشرفت کاری یا مالی و یا حتی علمی)،بلکه پیشرفت از نوع فکری و دیدگاهی، برای ما بوده باشه. امیدوارم یاد گرفته باشیم که جور دیگه ای هم میشه به زندگی نگاه کرد.میشه دیدگاه های کهنه را عوض کرد.میشه مثل بهار که همه چیز نو میشه، تفکر و دید ما به زندگی هم نو بشه. میشه از سختی ها درس گرفت. میشه تا وقتی اشتباهات جدید وجود دارن، اشتباهات قدیمی را تکرار نکنیم. لااقل به خودمون فرصتی بدیم تا اشتباهاتمون هم نو بشه.! این به این منظور نیست که لزوما باید اشتباه کنیم ولی یادمون باشه اگه اشتباهی کردیم درس جدیدی از اون بگیریم تا وقتی به پیری می رسیم کوله باری از تجربه مارا همرا...
27 اسفند 1392

از یاسینم

سلام به همه دوستای خوب به همه اونهایی که تو مدت زمان زیادی نبودم از ما یادی کردن و از همین جا میگم ممنونم از همتون سلام به گل پسرممممممم به شاه پسرمممم به یاسین مامان یاسین این روزها شده زلزله زلزله 8 ریشتری تصورش رو بکنید چی میکشم این اقا یاسین شیطنطش وحشتناک شده جوری که اصلا خونه کسی نمیتونم برم خونه خودمون هم یا تو آشپزخونه در  کابینت ها رو به هم میزنه اخه چون چه علاقای به صداهای چوب بهم زدن داره یا سر یخچال رو باز میکنه وداخلش رو نگاه میکنه همه اسباب بازیهاش رو زیر مبلها قایم میکنه یکی یکی باید همش رو پیدا کنم عاشق موسیقی هستش از صبح فقط واسش آهنگ میزارم اما علاقه چندانی به کارتون نداره  اینم...
24 اسفند 1392

تشكر ويژه

سلام به همه دوستان خوب وگلم ايشالا كه حال همگيتون خوب باشه بعد از كلي وقت اومدم يه مدتيه كه اصلا حوصله نت رو ندارم و البته و صد البته كه خيلي درگير كلاس ياسين هستم و اين روزها سرما خوردگي مدت دار داشت  و الان به لطف خدا بهتر شده و قبل از سرما خوردگي دو سه قدمي راه ميرفت اما بعد از سرما خوردگي متوقف شد و برگشت سر پله اول يعني همون چهار دست وپا  رفتن اما بازم نا اميد نيستم راضيم به رضاي خدا  بايد از همه دوستاي خوب و مهربونم تشكر ويژه داشته باشم كه از حال و احوال ما با خبر شدند ايشالا باز هم ميام حضور كمرنگم رو پر رنگ ميكنم  همه دوستاي خوبم برامون دعا كنيد كه يه خورده روحياتم عوض بشه
11 بهمن 1392

از گل پسرم

سلام غیبت طولانی منو همگی ببخشید خیلی از دوستانم میخواستن از یاسینم بگم با این که تو پستای قبل نوشتم اما بازم میگم یاسین من  خیلی این روزا شیطون شده جوری که کار درمانش میگه پیش فعاله و باید دارو بخوره اما من دارو بهش نمیدم اخه بچه هستش باید بچگی کنه هر چی رو که ببینه پرتاب میکنه حالا هر جاکه بخوره اما باور کنید که روزبه روز دوست داشتنی تر هست این بچه نازنینم  چن روزه اینم که  یاسین رو مهد بزارم دو روز مهد بچه های عادی دو روز مهد بچه های استثنایی واسه این که خیلی حوصلش سر میره  وهم اگه بره مهد اموزشهای بیشتری میبینه اما مشکلم راه رفتنش هست که زودتر راه بره چن ...
18 آذر 1392

مشکلات کودک سندرم داون در جامعه

با توجه به میزان تبلیغات کم در جامعه نرمال ، این برخوردها و نگرش ها از طرف خانواده ها اجتناب ناپذیر است و این نباید باعث شود که شما خانواده کودکان سندرم داون نیز نسبت به حضور فرزندشان در جامعه کم کاری کنید و یا وحشت داشته باشید .این حق این کودک شماست و شاید وقت آن رسیده که تمام شما والدین نسبت به این حق خود اقدام نمایید و از برخورد دیگران نهراسید و به خود به اثبات برسانید. ما کودکانی دراین حیطه تربیت نمودیم که درسن 7 سالگی در سنجش دبستان مانند بچه های نرمال موفق بودند ولی جامعه مدارس بدلیل بودن کودک موانع بسیاری در سرراه کودک قرار دادند ولی بالاخره باتلاش خانواده و مربی کودکان موفق به حضور در مدارس عادی شدند و هم اکنون پا به پای کودکان عاد...
12 آذر 1392

یاسین جان اگر تو نبودی

یاسین جان اگر تو نبودی   یاسین جان جهان، بی خنده های تو معنایی نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد. یاسین جان اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند  من عاشقانه زیر باران ، بی چتر لبخند نمی زدم. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس من، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندان کوچک بیش نمی ماند. یاسین جان اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب، دیگر معنایی نداشت. یاسین جان اگرتو نبودی ، شکوفه های زندگیم به بهار نمی رسیدند و زندگی من  بی مفهوم ترین واژه ای می شد که در لغت نامه ه...
15 آبان 1392