یاسین جان اگر تو نبودی
یاسین جان اگر تو نبودی
یاسین جان جهان، بی خنده های تو معنایی نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد.
یاسین جان اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند من عاشقانه زیر باران ، بی چتر لبخند نمی زدم. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس من، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندان کوچک بیش نمی ماند.
یاسین جان اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب، دیگر معنایی نداشت.
یاسین جان اگرتو نبودی ، شکوفه های زندگیم به بهار نمی رسیدند و زندگی من بی مفهوم ترین واژه ای می شد که در لغت نامه ها می شد پیدا کنی.
یاسین جان این روزها اگر عاشقانه سپری میکنم ، به عشق بودن با توست. دنیا با تو همیشه زیباست؛ زیباتر از همه روزهایی که سراغ دارم.
یاسین جان کاش همیشه کودک بمانی و کودکانه ترانه های عاشقانه اش را لالایی شب های بی خوابیم کنی!
یاسینم این روزها حوصله انچنانی نداشتم اما شب اول محرم نذر کردم که ای امام حسین یاسین تا اخر ماهه محرم راه بره ایشالا که امام حسین جوابم رو بده