یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 13 سال و 1 روز سن داره

یاسین امانت الهی خاطرات یک کودک سندرم داون

نظرات (8)

مامانی درسا
7 فروردین 93 2:33
مثل لحظه ای که باغ, در ترنم ترانه شکوفا میشود, غرق در شکوفه میشود روزگارتان بهار لحظه هایتان پر از شکوفـه باد. سال نو مبارک باز کن پنجره را که بهاران آمد که شکفته گل سرخ به گلستان آمد سال نو مبارک
شيما
10 فروردین 93 18:21
سلام همين جورى اتفاقى وبلاگتونو ديدم و چون هى پيغام ميومد كه نظر يادتون نره گفتم نظرم بذارم چه اسم قشنگى براى پسرتون انتخاب كردين. منم اگه يه روزى پسردار شدم دوست دارم اسمشو بذارم طه. طه و ياسين علاوه بر اين كه اسم دو تا از سوره هاى قرآنن اسم پيامبر هم بودن. مى خواستم بگم كه درسته كه مادرى هستين كه وضعتون با بقيه فرق داره و مى دونم كه خيلى غصه مى خورين اما همين كه مادر هستين و اين حس فوق العاده رودرك مى كنين جاى شكر داره. خود من به دلايلى شايد هيچ وقت نتونم مادر بشم و حسرتش تا آخر عمر به دلم بمونه. خدا ياسين عزيزو براتون حفظ كنه
فرناز مادر آتیلا
17 فروردین 93 14:38
سلام عزیزم سال نو به شما و به کوچولویه گلت و خانواده محترمتون تبریک میگم انشالله سال خوبی داشته باشید
مامان امیرحسین
17 فروردین 93 18:20
سلام به یاسین عزیز ومادر مهربونش امیدوارم سال خوبی درپیش داشته باشین من تقریبا دایم میام و به وبلاگ یاسین عزیز سرمیزنم خاطرم نیست براتون گفتم یانه من معلم مدرسه کودکان استثنایی هستم ونزدیک به 10/11ساله به این بچه ها درس میدم شرایط شما ویاسین رو درک میکنم واز نزدیک بامشکلات هم نوعان یاسین اشناهستم من تو همه گروه ها ی استثنایی کارکردم از بچه های اتیسم و نابینا و ناشنوا و کم توان وجسمی حرکتی چه دوران دانشجویی چه زمان اشتغال میخواستم بگم درسته داشتن بچه ای که با بقیه بچه های جامعه فرق میکنه یا حداقل نیازهاش متفاوته سخته ولی یاسین جزو دوست داشتی ترین بچه هاست بچه های سندروم داون بسیارمهربون و عاطفی هستن محبت رو میشناسن و محبت کردن رو بلدن من با بچه هایی از طیف اتیسم کار کردم که بین من و مادرش و عابر تو خیابون هیچ تمییزی از لحاظ عاطفی قایل نبود و این یعنی مرگ احسا سات فکرکنم این قسمت برای یه مادر سخت ترین قسمت باشه وقتی در مقابل یه کار یه لبخند از یاسین نثارتون میشه همه ی سختی هایی که کشیدین رو فراموش میکنن این موضوع رو هر مادری میتونه درک کنه نمیدونم شاید دیر راه رفتن یاسین شما رو خیلی اذیت کنه ولی مطمین باشید اون بالاخره راه میره و این یعنی امید میخوام بگم امید داشته باشید به قول همسرتون مقاوم تر باشین کفش اهنین به پا کنید و با مشکلات همون طورکه تا الان جنگیدید بجنگید احساس میکنم شما مادر تر هستین مادری کردن رو بهتر بلدید شک نکنید که توانشو داشتید که خدا به این شیوه ازمایشتون کرده شاگرد سندروم داونی داشتم که بعد از4سال تونسته بود حروف الفبا رو کامل یاد بگیره و من معلمی بودم که اخرین حروف رو بهش درس دادم و از اون خواستم برام چیزی بنویسه واون نوشت حدود5خط نوشت نوشتن براش خیلی سخت بوذ شاید برای نوشتن یک کلمه 3حرفی مجبور بود 10بار مدادشواز رو کاغذ بلند کنه ولی اون نوشت و تونست بنویسه و اون نامه 5 خطی که همش توصیف ظاهر خانم معلمش بود نتیجه چندسال جنگ با سختی ها ومشکلات خودش و مادرش بود میخوام بگم نمونه های یاسین شاید خیلی کند یاد بگیرن ولی بالاخره یاد میگیرن گاهی اینقد پیشرفتشون کنده که زندگی رو باید رو دور تند نگاه کنی تا بفهمی که پیشرفت داشته من طی این سالها شاهد نمونه های زیادی بودم وحرف اخر از یاسین قدر توان خودش انتظار داشته باشین اینجوری فکر کردن باعث میشه هم اون جای پیشرفت داشته باشه و هم کوچکترین پیشرفتاش رو شما ببینید و شاد باشین من عاشق بچه های سندروم دون هستم وتو این سالها اگه حق انتخاب داشتم تو ا(مدارس کم توان)از بین بچه ها دیگه بچه های سندروم داون رو انتخاب میکردم من از کار کردن باهاشون لذت میبرم خدارو چه دیدید شاید یه روزی یاسین شد شاگردمن ومن شدم معلمش
مامان امیرحسین
17 فروردین 93 18:21
سلام سال نو مبارک گل پسر شیرین و خواستنی سال خوبی داشته باشی
مامان ماهان
23 فروردین 93 1:31
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام به یاسین جیگر خاله بهارت مبارک خاله جووووووووووووووووووووووووون
آبجی ابوالفضل
24 فروردین 93 16:29
سلام عزیزم...سال نو مبارک...وبلاگ داداش عزیزم آپ شده ... خوشحال میشم سربزنین...
زهرا و زکریا
27 فروردین 93 13:03
پنجره را باز میکنم طلوع را میبینم و غروب غمها را فراموش میکنم از اینکه در قلبم هستی و عشق منی افتخار میکنم دلم برایت تنگ شده عزیزم ، این را اعتراف میکنم