یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 13 سال و 16 روز سن داره

یاسین امانت الهی خاطرات یک کودک سندرم داون

تقدیم به فرشته اردیبهشتیم

تقدیم به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است و صدایش دلنشین ترین ترانه من است،،    از بودنت برایم عادتی ساختی که بی تو بودن را باور ندارم!چه خوب شد به دنیا آمدی و چه خوب تر شد دنیای من شدی،با من بمان و بدان تا بیکران عشق عاشقانه دوستت دارم                                                              ...
4 ارديبهشت 1394

تولد چهار سالگی یاسین

سلام به شاهزاده زندگیم سلام به نبض زندگیم یاسینم نفسم فرشته اردیبهشتیم تولدت مبارک ببخشید دیر امدم وبلاگت رو به روز کنم دیروز تا حالال کلی مهمون داشتم ببخشی البته به بزرگی خودت پسر چهار ساله من نمیدونم چرا وقتی یادم به رئزی که تو دنیا اومدی میافتم اشکم سرازیر میشه اما پشتش یه لبخند خیلی عمیقی با تمامی وجودم رو لبم میاد اخه خدا تو رو بمن داده منو انتخاب کرده یا شاید تو منو انتخاب کردی به هر حال من مامان تو شدم یه پسر لوس بچه ننه حالا میگی چرا؟ اخه تو شبا سرت رو روی بازوی من میزاری میخوابی یا وقتی که کوچولو زمین میخوری تا بوست نکنم اروم نمیشی پسرم دیگه کاملا راه میره اما گفتارش توفیقی ...
4 ارديبهشت 1394

بعد از مدت طولانی

سلام به همه دوستای خوبم سلام به گل مامان یاسین نفسم  ایشالا حال همگی خوب باشه ممنونم وسپاس فراوان از همه دوستای خوبم باهام در تماس بودن واز حال پسرم خبر دار میشدن امروز اومدم تا از یاسینم بگم که پیشرفتش فقط در حد ناچیزی بوده با اینکه اصلا راضی نیستم اما بازم راضی هستم به رضای خودش میگم خدا رو شکر امشب شب چهارشنبه سوریه همه جا صدای ترقه میاد اما ما مثل همیشه تو خونه نشستیم  اسفند هم کم کم داره کوله بارش رو جمع میکنه و میره سال 93هم با همه خوبیهاش و بدیهاش و تلخی و شیرینیش داره تموم میشه  شاید خیلی ها ناراحت بودن منم یکی از اونا اخه واسم ارزویی شده حرف زدن یاسینم میشه یه روز کاملا باهام حرف بزنه ناشکری نیست اما ارزوهست...
26 اسفند 1393

النا هم اسمانی شد

سلام ایشالا که حال همگی خوب باشه امروز که حال من خیلی گرفته یکی از فرشته ها به نام النا نازنین اسمانی شد خیلی خیلی ناراحتم   النا همیشه تو قلب دوستات زنده هستی
11 بهمن 1393

یاسین مامان

سلام به همه دوستای خوبم به همه دوستای مجازی گلم ایشالا حال همگی خوب باشه همچنین گل دخترا و گل پسراتون همشون رو دوس دارممم از راه دور میبوسمشون بعد از کلی وقت اومدم خدا رو شکر یاسین دیگه کاملا راه میره اما با کفش طبی یه قدم هم بر نمیداره اخه سنگینه منم دیگه کفشش رو کنار گذاشتم منم به همین راه رفتن راضیم اخه خیلی وقت ارزوی راه رفتنش داشتم یاسین از لحاظ گفتار خیلی ضعیفه بیش از حد ضعیفه اصلا همکاری نمیکنه همش فکر بازی کردنه هر چی بهش حرف میزنم تو دنیای خودشه مهد کودک هم اروم و قرار نداشت واسه همین نتونست بمونه پس پروژه مهد هم منحل شد یاسین هر چه بزرگتر میشه بیشتر وابستگی به من و محمد پیدا میکنه واسه ایندش نگرانم روزی صد بار منو بوس میکن...
16 آبان 1393

یاسینم

سلام به همه دوستای خوبم سلام به شاهزاده دنیای من یاسین نفس پسر گلم نگو مامان بی معرفتی دارم بخدا وقتش نمیکنم شیطونی حسابی  بهونه گیر شدی پیشرفت انچنانی نکردی اما راه رفتنت عالی شده اما پاهات خیلی باز باز میزاری اما بازم شکر خدا خیلی عکس دارم ام سیستم خرابه همشو میزارم پسرم حسابی بزرگ شده خیلی زیااد فقط میگم یاسینم یه دنیا دوست دارم
11 شهريور 1393