گالری عکس
برای دیدن عکس یاسین نفس روی دوربین کلیک کنید // ...
نویسنده :
ویدا
10:15
آزمایش ژنتیک
یاسن کوچولو وارد خونه شد همه قربون صدقه میرفتند فردا ان روز بچه رو بردیم واسه واکسن ۲ روزگی الهی بمیرم که چه دردی کشید ۳ روزگی ان را بردیم واسه غربال گری و از انجا به ازمایشگاه ژنتیک بردیم الهی هیچ وقت اون روز نیاد و انشا الله واسه هیچ کس پیش نیاد چه مصیبتی می خواستن خون بچه ۳ روزه که وزن ۲ کیلویی بود بگیرن رگهاش هنوز نازک بود خاله ندا گرفته بودش من با مامان جون و بابا یاسن گریه می کردیم با هزاران بدبختی تمام شد جواب ان واسه یک ماه دیگه موکول شد وقتی آورردمش خونه بچه زردی گرفت وای بیچاره مامانم چه زجری کشید که زردیشو پایین بیاره هر چه کردیم تاثیر نداشت مهتابی کرایه کردیم در منزل بچه رو درونش گذاشتیم باز هم هیچ مجبور شدیم به بیمارستان...
نویسنده :
ویدا
18:58
روز عشق
من به دو چیز عشق می ورزم یکی تو و دیگری وجود تو، به دو چیزاعتقاد دارم یکی خدا ودیگری تو، من در این دنیا دو چیز میخواهم یکی تو ودیگری خوشبختی تو یاسین جان روز ولنتاین مبارک ...
نویسنده :
ویدا
18:54
تولد یاسین
پدر یاسین : روز شنبه سوم اردیبهشت به همرا خانوادهایمان همسرم را به بیمارستان بردیم تا او را برای عمل آماده کنند. ما پشت در اتاق عمل چشم انتظار بودیم مادرم تسبیح به دست صلوات می فرستاد من هم با نگرانی قدم می زدم . حس غریبی بود چون موجودی را که هر انسانی آرزویش را دارد خدا داشت نصبیب من میکرد ساعتی بعد صدای گریه نوزاد از پشت در آمد پرستاری با کودی درشیشه مخصوص وارد شد و گفت به شما تبریک میگویم اشک شوق در چشمانم سرازیر شد هیچ چیزی جلو دار اشکهای من نبود مادر یاسین : وقتی به هوش امدم فقط می گفتم بچه من سالم هست یا نه ؟همه میگفتن اره خدا رو شکر میکردم&nbs...
نویسنده :
ویدا
18:52
سال نو
سال نو مي شود ... روزها نو مــی شوند ... دیدار ها نـو مــی شوند ... ای دلِ بیچــــــاره ام ، تنهــــــا زخم کهنۀ تو از سالها خاطره است که کهنه و کهنه تر مــی شود ...
نویسنده :
ویدا
9:18
بوی باران
سال نو مبارک بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخههای شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپيد برگهای سبز بيد عطر نرگس، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اينک بهار خوش به حال روزگار ...
نویسنده :
ویدا
19:01
یاسین جان عیدت مبارک
یاسین جان یک سال دیگر هم گذشت پسرم باورت می شه؟من که اصلا" نمی تونم باور کنم....دو ساله که من لذت مادر بودن رو با تمام وجود حس می کنم....اما هنوز باورم نمی شه که خدا فرشته ای مثل تو رو به من داده... نمیدونم یک سال دیگه هم به عمرت اضافه شد؟ یا یک سال از عمرت کم شد ؟یک سال مثل برق و باد گذشت با تمام خوبی ها و بدی هاش با همه ناراحتی و شادیها اما گذشت. این دو سال برای من و پدرت با همه سال های گذشته فرق داشت کارهای جدیدی ما رو شگفت زده کرد و این از موهبت الهی بود . مثل نشستنت ، مثل مامان گفتنت ، مثل دست زدنت و ....... کاش نمیدیدم... کاش همون جوری کور مال کور ما...
نویسنده :
ویدا
19:00
عید دیدنی
مامانی سلام عزیزم سلام عیدت مبارک صد سال به این سالها انشاالله که سال خوب و پر برکتی داشته باشی بهم قول بده سال راه رفتنت باشه اون قدر بدویی که خسته بشی سر سفره هفت سین از خدا خواستم که فقط خدا بهم صبر و تحمل بده تا بتونم کمکت کنم خوب بگذریم بعدسال تحویل به دست بوسی مامان جون بابا جون رفتیم وروز پنج شنبه به خونه مامان جون بعد از نهار خوردن وعیدی گرفتنها اومدیم ...
نویسنده :
ویدا
18:55