یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

یاسین امانت الهی خاطرات یک کودک سندرم داون

دوست جدید یاسین

سلام این عکس پسر خوشتیپ رو که میبینید عکس یکی از دوستای خوب یاسین هستش که اسمش امیر جان هست اون هم مثل هزاران هزار فرشته هستش اما از نوع دیگه که تازه با یاسین رفیق شده برای وارد شدن به وبلاگش روی عکسش کلیک کنید ...
18 ارديبهشت 1392

خدا یه دنیا دوست دارم

سلام یاسین سلام زندگی سلام  یه سوال خیلی خیلی بزرگ؟ تا حالا شده از دست کسی واقعا دلخور و ناراحت باشین من هستم خیلی هم ناراحتم وشاکی هستم وحسابی از این دنیا دلم گرفته یعنی میشه یه روز ورق برگرده مثلا یه روز صبح از خواب بلند شم بگن یاسین تو سالم هست و کارای بچه 2 ساله رو انجام میده دیگه هیچی نمیخوام اینها همش توهم هست خدایا باز هم میگم هیچ کارت بی حساب و کتاب نیست ممنونم از تو که یاسین رو دادی فقط دعا میکنم هیچ بچه ای مریض دنیا نیاد و مریض نشه و اونهایی که بیمارن یه چشم و نظری بهشون بندازممنونم خدا جون ...
16 ارديبهشت 1392

ای کاش

  بچه بودیم از آسمان باران می آمد بزرگ شده ایم از چشمهایمان اشک می آید! بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم   بزرگ شدیم تو خلوت اشک می ریزیم بچه بودیم راحت دلمون نمی شکستن بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه   بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه کاش هنوزم همه رو به ...
16 ارديبهشت 1392

مادرم روزت مبارک

مادرم، تو بزرگ ترین موهبت زندگی ام هستی... اولین باری که مرا در آغوش گرفتی و صدایت را شنیدم،به یاد نمی آورم اما ازهمان لحظه احساس کردم که در درون امن ترین و دوست داشتنی ترین آغوش دنیا پناه گرفته ام... تو ترجیح دادی که زندگی پرمشغله ات را متحول کنی تا زندگی من آغاز شود... تو پناهگاه من در دل باران هستی.... تو تکیه گاه من هستی... وقتی می ترسیدم، دستم را می گرفتیو برای اولین بار که قلبم شکست، تو التیام بخش آن بودی... تو زخم های مرا مرهم گذاشتی، اشکهایم را پاک کردی و مرا از ناآرامی ها حفظ کردی... تو بی هیچ قید و شرطی ، بی توجه به آنچه می کردم،مرا دوست داشتی... وقتی که می گریستم مرا در آغوش پرمهرت می ...
14 ارديبهشت 1392

قدرانی از دوستان

سلام باز اومدم ایشالله همه حالشون خوب باشه و یه تبریک جانانه به تمام مادران ایران زمین مخصوصا" مادران فرشته های زمینی .و همچنین تشکری ویژه نسبت به کسانی که کامنت گذاشتن ، با ایمیل های زیباشون اظهار لطف بسیاری به تولد یاسین داشتن. دلیل تاخیر این چند هفته به علت اسباب کشی و وصل نشدن اینترنت adsl در منزل جدیدمان هست این مطلب هم از طریق کامپیوتر یکی از اشنایان می باشد انشالله در چند روز آینده با مطالب و عکس های یاسین کوچولو بر می گردم
13 ارديبهشت 1392

احساسات مادری

  عارفانه ........ عاشقانه ....... می نویسم از احساسات پاک مادرانه ....مادر شدن حسی است آسمانی .....تو راه آسمان را برایم هموار و مرا به خدا نزدیک تر کردی    اعتراف می کنم که به دنیا آوردن یاسینم احساسات مادرانه ام را شکوفا کرد ..... احساسات مادری همان است که به من توان گذشت و فداکاری و نوع دوستی را داد احساسات مادری مرا از غم و غصه و تنهایی نجات داد احساسات مادری به من کمک کرد تا مرضهای روحیم درمان شود و زخمهای کهنه ام مرهم یابد احساسات مادری به من کمک کردتا فکر و ذهنم را از فکر و  خیال های بیهوده و پلید پاک کنم احساسات مادری زندگی را برایم شیرین ...
8 ارديبهشت 1392

تقديم به فرشته ارديبهشتي

تقدیم به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است و صدایش دلنشین ترین ترانه من است،،  از بودنت برایم عادتی ساختی که بی تو بودن را باور ندارم!چه خوب شد به دنیا آمدی و چه خوب تر شد دنیای من شدی،با من بمان و بدان تا بیکران عشق عاشقانه دوستت دارم                                                               &nb...
2 ارديبهشت 1392