یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 13 سال و 17 روز سن داره

یاسین امانت الهی خاطرات یک کودک سندرم داون

نماز عید فطر به امامت امام زمان

1392/5/17 17:01
نویسنده : ویدا
1,015 بازدید
اشتراک گذاری

موضوع تيتر عجيبه نه ؟  اين خاطره  از اينده نزديك  رو از وبلاگ زمان ظهور  خوندم .منم تو وبلاگ قرار دادم تا دوستان بخونند و اميدوارتر بشند كه انشالله به زودي اين وقايع  خوب و زيبا به واقعيت تبديل ميشه و ما  مفتخر به ظهور اقا ميشيم ...

به نام خدا

امروز روز اخر ماه مبارك رمضانه و از تلويزيون اعلام شده كه فردا  عيد فطره و انشالله نماز عيد فطر برگزار ميشه .. .  چند ساعتي به افطار نمونده بود  خوابم ميومد ... همينطوري  دراز كشيده بودم  ... و چشام بسته ميشد .. .. يه لحظه ديدم تلويزيون اعلام كرد كه فردا انشاالله  نماز عيد فطر به امامت  حضرت مهدي (ع)  قراره كه تو مسجد بزرگ كوفه خونده بشه و جمعيت زيادي از سراسر جهان واسه اقامه نماز قراره تا صبح خودشونو برسونند  واقعا خيلي خوشحال شدم  يه دفعه تلفن زنگ زد و دوستم بهم خبر داد كه واسه شما هم بليط هواپيما گرفتم  اماده بشين بعده افطار  بايد بريم .... خيلي خوشحال شدم اخه واسه اولين بار بود كه  مي خواستم از نزديك  اونم تو نماز عيد فطر  اونم به امامت امام زمان  شركت كنم به خانواده گفتم خيلي خوشحال شدند وسايل ضروري رو زود حاضر كرديم و بعد اخرين افطار ماه مبارك رمضان  اماده حركت شديم  بيرون كه اومديم ديديم  خيلي از همسايه ها و اهل محل هم  دارن  واسه رفتن حاضر  ميشن .. خلاصه هممون خيلي خوشحال بوديم  .. بعد روبوسي هاي مفصل  با همه اهل محل و بعضي از فاميلا  سوار ماشين شديم و اماده رفتن به فرودگاه شديم .. بعضي ها خيلي گريه ميكردند كه كاش مي تونستند اونا هم امسال بيان ....  ما هم ميگفتيم انشالله ساله ديگه....

 

 

 

  خلاصه  همه  مسافران با صميميت خاصي  سوار شديم و هواپيما حركت كرد...  خيلي هيجان داشتيم كه مي تونيم از نزديك امام زمان رو زيارت كنيم و در محضرشون نماز  عيد فطر رو بخونيم .. البته قبلا هم اقا  به ايران اومده بودند و خيلي ها هم رفته بودند واسه زيارتشون  .. منم رفته بودم ولي اونقدر جمعيت زياد بود كه نتونستم  اقا رو ببينم الان هم كه اقا حكومت جهانيشون رو تشكيل دادند و اوضاع خيلي خوبتر شده  خيلي ها  مي خوان تو اين نماز شركت كنند  ميگن مسجد كوفه رو هم كه نقشه ساختش رو هم اقا خودشون كشيدند رو هم  تازه تكميل كردند گنجايش خيلي بالايي از مردم رو داره...

 

الان داريم از هواپيما پياده ميشيم ..  عجب فرودگاه بزرگي  ساختند  تعداد زيادي هواپيما كه مسلمون هاي از كشور هاي مختلف هستند كه اومدند اقا رو از نزديك زيارت كنندو  تو نماز شركت كنند ... همه با احترام  و ادب پياده ميشند و سوار اتوبوس هاي مخصوص زوار  كه بيرون فرودگاهه ميشند و به طرف مسجد بزرگ كوفه حركت ميكنيم ... تو اتوبوس  مرتبا  صلوات ميفرستيم و  خدا رو شكر ميكنيم كه توفيق داد كه بيايم  .. چشماي همه گريون و خوشحالند ميخواند  خيلي زود به مسجد كوفه برسند....

 

 

 

بعد از حدود يك ساعت به نزديكي هاي مسجد كوفه يا بهتر بگم  حرم بسيار بزرگ و عظيم كوفه رسيديم .... اطرا ف صحنها پره از ايستگاه هاي صلواتي   كه دارند واسه زائران و مهمونها كه از جاهاي مختلف دنيا اومدند  شام و چاي و    شربت و... پخش مي كنند صداي صلوات و دعا و قران از همه جا بگوش ميرسه .. خيلي شلوغه ولي همه دارن اهسته و با نظم خاصي حركت ميكنند و به هم ديگه سلام ميدندو با خوشحالي و خوشرويي  از درهاي بزرگ مسجد وارد ميشند ...  واقعا ادم احساس خاصي بهش دست ميده انگار همه همديگرو ميشناسند .. همه خوشحالند همه با مهر و محبت  با هم رفتار ميكنند .. وبا خوشرويي يه گوشه اي ميشينندو نماز ميخونندو دعا مي كنند . ...   زياد به صبح نمونده وما هم وضو ميگيريم و يه جا ميشينيم و نماز و دعا مي خونيم.......

 

 

 

الان داخل مسجد بزرگ پر شده جايي نمونده  ... بلند ميشم نگاه ميكنم دور وبرمو .. ابتدا و انتهاي مسجد اصلا مشخص نيست ... فكر كنم چند ميليون اينجا باشند .. خيلي ها هم بيرون  تو حياط ها نشستند ... محراب و منبر امام هم ديده نميشه ولي   مانيتورهاي بزرگي   تو همه جا گذاشته شده كه ميشه  منبر امام رو به راحتي ديد ...  همه منتظرند كه اقا امام زمان  تشريف بيارندو نماز شروع بشه    .....   چشما گريون ... قلبها پر از تپش .... بوي  عطر  همه جا پيچيده .. و بعد از چند صلوات  مكبر خبر داد كه امام تشريف ميارند...  همه خوشحال و گريون  بودندو نگاه ميكردند كه  با صداي صلوات  و تكبير  حضرت مهدي (ع)   وارد  شدند و همه بلند صلوات ميفرستادندو از خوشحالي گريه ميكردند و اقا  با لبخند محبت اميز با تكان دادن دست مباركشون  .. به احساسات مردم جواب ميدادند.... واقعا نميدونستم چيكار كنم ... گريه ميكرديم و اشك رو گونه هامون جاري بود و احساس خيلي خوبي داشتيم ... همه چشاشون  به طرف اقا بود و  تكبير و صلوات ميگفتند ....  مثل اينكه  يه تكه اي از بهشت رو اينجا  ميبينم ... همه خوشحالند .. . و بوي خوش  عطر  فضاي خاصي به مسجد داده بود ...  اقا روي منبر رفتندو  بعد از شكر و ستايش پروردگار .... با خوشرويي  و لبخند به نمازگزاران و همه مردم جهان سلام  عرض كردندو مردم هم با صداي بلند  جواب سلام رو دادندو  اقا  خطبه هايي  رو  گفتند و ما هم از طريق  مانيتورهاي بزرگ  ايشون رو ميديديم و از سخن هاشون بهره مند ميشديم .... مراسم هم مستقيما از طريق ماهواره تو همه جاي دنيا  پخش ميشد و همه  تو همه جاي دنيا داشتند مراسمو رو زنده ميديدند...

 

بعد از پايان خطبه ها  ... امام اماده خوندن نماز عيد فطر شدندو   همه  بلند شديم و  نماز عيد فطر رو شروع كرديم...  .بعد از پايان نماز ... اقا  دعا ميكردندو ما امين ميگفتيم ... اقا دستهاشون رو به اسمون بلند كرده بودندو خدا رو شكر ميكردند.و  همه دستامون رو به سوي اسمون بلند كرديم. و امين ميگفتيم....

 

يه لحظه چشمم رو به اطراف چرخوندم تا اطرافو ببينم ... مردم رو ميديدم كه با مهر و محبت و صفا و صميميت وبا چشماي گريون و خوشحال دعا ميكردند و فضاي خيلي معنويي بود چشامو به طر ف  پنجره هاي بزرگ  مسجد  كردم بارون رحمت خدا هم داشت اروم اروم ميباريد و بوي خوش بارون  با بوي عطر و دعا  به مشام ميرسيد ....

 

خيلي خوشحال بودم  سرم رو  به طرف منبر امام چرخوندم چهره نوراني امام زمان رو  ميديدم و از خوشحالي واز ته دل خدارو شكر كردم كه فرج  ايشون رو بعد از اون همه سختي  رسوندند و الان  همه مسلمونها تو دنيا دارند به خوبي و خوشي تو صفا و صميميت و صداقت زندگي ميكنندو خدا نعمتهاشو  به بنده هاش نازل ميكنه و همه خوشحالندو خدا رو شكر ميكنند...  از چشام  اشك هاي شادي جاري بود ... چشمامو بستم و ........ چند لحظه نگه داشتم............

 

بعد از چند لحظه كه چشمامو باز كردم ديدم... به اذان چيزي نمونده و من تنها تو خونه نشستم و....

 

نميدونستم چيكار بايد بكنم .... چشام پره اشك شد ... يعني بايستي بازم منتظر باشيم..........

 

همش يه خواب بود ؟....... يه خواب شيرين ؟......... 

 

صداي اذان بلند شد ...  بلند شدم كه حاضر بشم واسه  افطارو نماز خوندن .........

 

ولي من بازم منتظر مي مونم ...  ميدونم خيلي زود ميايين و من هم  خيلي زود   تو  نماز جماعت  به امامت شما شركت ميكنم و همه خوابم  خيلي زود به واقعيت تبديل ميشه ...  انشاالله ...

(اللهم عجل لوليك الفرج  )

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

لیلا مامان پرنیا
17 مرداد 92 19:25
همیشه لحظه خداحافظی"صاحبخونه دم در به مهمونش لبخند میزنه ! لبخند خدا گوارا... عیدتون پیشاپیش مبارک
مامان حسن
18 مرداد 92 16:21
چشام اشکی شددددد
مامان حسن
18 مرداد 92 16:24
سلام مامانی مهربون..یاسینمون چطوره؟ عزیزم بالاخره وخت پیدا کردمو یه راست اومدم به یاسین سر بزنم..حالش خوبه؟ عزیزم یه کامنتی گذاشته بودی حواسم نبود به جای تایید حذفش کردم ببخش.. نوشته ای که گذاشتی چشامو اشکی کرد..ایشالله خدا خواسته ی همه ی آدمارو به وقتش وبه زمانش بده ایشالله عیدت هم مبارک دوست من
مامان راضیه
19 مرداد 92 1:05
سلام ویدا جونم عیدت مبارک عزیزم از طرف من به همسر و خانواده مهربونت هم تبریک بگو ببخشید عزیزم من چند روز نبودم مرسی که بهمون سر می زدی و نگران شده بودی یاسین و ببوس گلم
ماما حلما
19 مرداد 92 21:13
سلام عیدتوتن مبارک قبول باشه
ساجده
19 مرداد 92 21:14
قبول باشه
مامی یاسین
20 مرداد 92 11:36
مامان یاسین عزیز نمیدونم مسجد کوفه رو زیارت کردیدن یا نه ولی خدا میدونه با خواندن متن زیبایی که گذاشته بودین خاطرات 3 سال پیش مسجد و منبر و محرابش برام زنده شد ایشالله که طاعات مقبول و دعایتان مستجاب
ساحل
20 مرداد 92 22:23
خیلی خیلی زیبا بود در ضمن الان 16 نفر انلاین هستن تو وبلاگتون خیلی خیلی عالیه
نکیسا
20 مرداد 92 22:23
عیدت مبارک یاسین
فرزانه
20 مرداد 92 23:05
خیلی متن زیبایی بود عیدتون مبارک
نکیسا
20 مرداد 92 23:06
اللهم عجل لولیک فرج
مامی ایلار
20 مرداد 92 23:32
خیلی با احسلس بود خدا کنه امام زمان بیاد در ضمن در مورد یاسین بیشتر بنویسید ممنونم
سمانه
20 مرداد 92 23:35
اللهم عجل لولیک فرج اللهم عجل لولیک فرجللهم عجل لولیک فرجاللهم عجل لولیک فرجللهم عجل لولیک فرج اللهم عجل لولیک فرجللهم عجل لولیک فرجاللهم عجل لولیک فرج
زندایی کیان
21 مرداد 92 0:21
سلام ویدا جونم عیدتون مبارک انشاا... به زودی همین اتفاقی که گفتید بیفته
مامان سینا
21 مرداد 92 16:08
چه توصیف زیبایی
میثم
21 مرداد 92 23:08
عید اقا یاسین گل مبارک
مامان ترنم
24 مرداد 92 14:20
العجل العجل مهدی فاطمه انشاالله چه احساس لطیفی
مامان نفس طلایی
26 مرداد 92 15:18
چقدر قشنگ بود .... روحم تازه شد ... تصورش هم ادم و به وجد میاره ... انشالله در واقعیت هم به زودی این احساس رو تجربه کنیم
...
1 مرداد 93 15:43
اجرتون با خود آقا!بعدازکلی وقت دوباره چشام واسشون گریون شد.