یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 13 سال و 17 روز سن داره

یاسین امانت الهی خاطرات یک کودک سندرم داون

وقتی سکوت خداوند رو در زندگی خودم حس می کنم....

1391/11/19 20:13
نویسنده : ویدا
640 بازدید
اشتراک گذاری

 

وقتی که صورت پر از اشک یاسین می بینم که از درد کشش های سخت کاردرمانی خیس شده اند و نمی تونم بهش بفهمونم مامانی ،همه این کارها به نفع آینده وسلامتیته....
 

وقتی همسرمو می بینم که از درون داره تهی میشه اما وقتی با من روبه رو میشه وانمود می کنه همه چی آرومه و برای حتی یه بار هم غصه هاشو بیرون نمی ریزه...

وقتی مامان یه فرشته معلول رو می بینم که از بس برای جابه جایی بچه اش بغلش کرده ، یه طرف دستاش کاملا بی حس شده و حتی نمی تونه به کارهای روزمره اش برسه...

وقتی که با آدم های بی فکر و گستاخ روبه رو میشم که نمک رو زخم آدم می پاشند...

 وقتی با اشتیاق زیاد وبلاگ دوست های یاسین رو باز کنم تا همیشه و همیشه خبر خوشی ازشون ببینم اما...

در این زمان های سخت هست که با دعای زیر که بارها و بارها خوندیم و شنیدیم به خدا پناه می برم

خدايا! آرامشي به من عطا كن تا بپذيرم آنچه را نمي توانم تغيير دهم  ، شجاعتي به من ده تا چيزهايي را كه مي توانم، تغيير دهم و عقلي، كه تفاوت ميان اين دو را تشخيص دهم!

 

خدايا! بر اراده، دانش، عصيان، بي نيازي، حيرت، لطافت روح، شهامت و تنهايي ام بيفزاي.آمین

 



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

sajedah
24 بهمن 91 15:46
من به شما خسته نباشید میگویم انشاالله که جواب زحمتتون رو بگیرین
فهیمه
25 بهمن 91 12:14
سلام خانم مهربون شما مشخص که دوران سختی داشتین و دارین پس خسته نباشی یاسین رو ببوس
ayobi
25 بهمن 91 12:16
چه وبلاگ پر احساسی وچه بچه خوشکلی
مامانی محمد طاها
1 اسفند 91 23:17
نمی دونم در مورد این احساساتی که نوشتین چی بگم فقط خدا میدونه و بس
سکوت ماه
5 اسفند 91 21:43
بسیار عالی بود...خسته نباشید.....


مامان ترنم
9 اسفند 91 14:38
برای سلامتی شما مامان مهربون و پدر فرزندتون دعا می کنم . امیدوارم یاسین عزیزت روزی مایه افتخارت بشه. من همیشه وبلاگت رو می خونم و برای سلامتی یاسین هم دعا می کنم.
مامان فهیمه
11 اردیبهشت 92 11:09
سلام فرشته مهربون
مادر عزیز
ببخشید اگه یه کم جسارت تو حرف هام هست ولی باید بهت بگم چون تو انتخاب شده ای
خدا یاسین رو به تو نداد
یاسین بود، از روز ازل
و خدا بین بنده هاش گشت و گشت تا بالاخره یکی رو پیدا کرد که از همه صبورتر باشه و با بقیه مادرها، مادرهایی مثل ما، فرق داشته باشه و تو رو پیدا کرد
و تو رو به یاسین داد
چون می دونست این کوچولو نیازمند دست های پر مهر توست
خدا تو رو به یاسین داد
روزت مبارک


سلام ممنونم که به وبلاگ یاسین اومدید حتما واین رو میدونم که یاسین بنده خاص خداست