یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 13 سال و 28 روز سن داره

یاسین امانت الهی خاطرات یک کودک سندرم داون

برای تو می نویسم..............

1392/2/22 9:11
نویسنده : ویدا
280 بازدید
اشتراک گذاری

 

برای تو می نویسم..............

برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...

برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست ...

برای تويی كه احسا سم از آن وجود نازنين توست ...

برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...

برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی...

برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...

... تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است برای برای تويی كه قلبت پـا ك است...

برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است.

و با تمامی وجودم وبا همه سختی هایی را که تا الان واست در پیش داشتم  یاسینم باز هم دوستت دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

ایه
22 اردیبهشت 92 14:36
همه یاسین رو دوست دارن
ایه
22 اردیبهشت 92 14:36
در ضمن یاسین رو ببوس
فهیمه
23 اردیبهشت 92 10:13
مامان مهربون یاسین هم خودت هم یاسین رو دوست داریم
الهام
23 اردیبهشت 92 13:29
باز باران بی ترانه!با تمنای فراوان می خورد بر سقف قلبم... باز باران نرم نرمک می چکد از ناودان خانه ی ما... من به پشت شیشه اے تنها و غمگین می نگارم نامه اے را... باز باران با صداے چک چک غم می خورد بر پشت شیشه... می زند یکریزه بوسه قطره هاے خیس باران روی اشک هاے گونه ے من... باز عطر پاک نرگس،رقص بی همواره باد،نغمه ے شوق پرستوی مهاجر می سراید یک ترانه... یادم آرد خاطرات کودکی را در کنار بـــرکه غـــم... باز باران بی ترانه! با تمام بی کسی های شبانه... می چکد بر سقف قلبم در کنار خلوت من...