یاسین جان عیدت مبارک
یاسین جان
یک سال دیگر هم گذشت پسرم باورت می شه؟من که اصلا" نمی تونم باور کنم....دو ساله که من لذت مادر بودن رو با تمام وجود حس می کنم....اما هنوز باورم نمی شه که خدا فرشته ای مثل تو رو به من داده...
نمیدونم یک سال دیگه هم به عمرت اضافه شد؟ یا یک سال از عمرت کم شد ؟یک سال مثل برق و باد گذشت با تمام خوبی ها و بدی هاش با همه ناراحتی و شادیها اما گذشت.
این دو سال برای من و پدرت با همه سال های گذشته فرق داشت
کارهای جدیدی ما رو شگفت زده کرد و این از موهبت الهی بود . مثل نشستنت ، مثل مامان گفتنت ، مثل دست زدنت و .......
کاش نمیدیدم... کاش همون جوری کور مال کور مال توو پیچ و خم زندگی می لولیدم و دلخوش بودم.................
یاسین جان
کاش سال آینده سال پیشرفت های بیشتری از تو ببینیم مثل راه رفتن و حرف زدن و ......
یاسین جان
امسال سعی کردم هر چیز کهنهای را در خود تازه کنم
اما تـــو در دلم باقی خواهی ماند
همانند روزهای گذشته
چون تو هیچ گاه برای من کهنه نخواهی شد
دلم میخواهد غر بزنم. به خدا، به بنده خدا ، به دست تقدیر
اما هنوز..
بغض دارم
برای رنجی که میبرم....برای رنجی که میبری ...برای اشکها...ناله ها...
غصه ها.... برای خودم ...برای تو.... برای اونای که سرنوشتی هم چون تو دارند
ته نداره این نوشته......
خداوندا! به بزرگیت قسم هوای فرشته های زمینی را داشته باش.
خداوندا ! سال 92 را سال شکوفای همه بچه های معلول قرار بفرما.
خداوندا ! بابت همه نعمت هایت تو را سپاس میگوییم.
خداوندا ! سال جدید را سال ظهور و فرج آقا امام زمان (عج) قرار بفرما.
آمین