نشستن یاسین
سلام دقیق یادم هست که 16 شهریور ماه شب بود که یاسین درکمال ناباوری من و باباش یکدفعه نشست البته نا گفته نماند که خیلی زیاد تمرین داشتم باهاش اما اون قدر خوشحال بودیم که فقط خدا میدونه حتما میپرسین چرا؟ اخه چون کارهای عادی یاسین واسه ما یه چیز محالی هست واسه همین در سن 16 ماهگی نشستن یه کار قشنگی حساب میشه خلاصه باباش بغلش کرد رفت پایین خونه مامان جونش که خبر بده همون لحظه منم به همه خبر دادم همه خوشحالی میکردند فردای اون روز پیش معلم یاسین رفتیم اون واقعا خوشحال شد قرار شد از اون جلسه راه رفتن کار کنیم