یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 13 سال و 5 روز سن داره

یاسین امانت الهی خاطرات یک کودک سندرم داون

واسه اتوسا و گلنار

در جواب شما دوست عزیز من هم در شیراز مثل شما ازمایش امینوسنتز و سونوگرافی چن بعدی رو انجام دادم من در بیمارستان m r i شیراز یعنی بهترین بیمارستان یکدقیقه بعد از تولد یاسین به مادرم گفته بودن نوزاد شما یک نوع بیماری ژنتیک به نام سندروم داون (منگولیسم) هست شما پنج ماه بعد متوجه شدن من یاسین رو دو ماهه به کلنیک کار درمانی بردم داون ها به علت شل بودن بدنشون در زیر افتاب یا این که پشت پنجره لختش می کردم و با روغن زیتون و امگا بدنش رو ماساژ میدادم یا این کهبا چیزهای نرم مثل پنبه یا چیزهای زبر مثل برس پلاستیکی یا با ناخن بدنش رو ماساژ میدادم  همچنین کف پاهاش واسه بعدها که بخواد راه بره رو سرامیک یا قالی یا موکت میزاشتم ...
9 خرداد 1392

جواب چن تا نظر

سلام به همه دوستان خوبم غیبت ده روزه من رو ببخشید یه چن روزی اصلا حوصله خودم هم رو نداشتم یه جوراییی قاطی بودم اما اینو مطمئن باشید به وبلاگ همتون اومدم  از اینجا از همه دوستان که به فکرم بودن کمال تشکر وسپاس رو دارم و از اینجا از همه دوستای مجازیم که به وبلاگ یاسینم اومدن و با نظراتشون خوشحالم کردن ممنونم وبرای یکاکشون از خدای بزرگ سلامتی و شادمانی خواهانم این پست رو واسه یه چن تا نظر گذاشتم به نامهای گلنار و مریم و اتوسا خانم که به تازگی کودکان داون به دنیا اوردن وهزاران هزار دوست دیگر که مثل من بچشون یک داون هستش دوستای خوبم همتون رو درک میکنم من بعد از دو سال هنوز اشک میریزم وغصه میخورم وقتی به اینده های نه خیلی دور ...
9 خرداد 1392

برای او بنویسم

می خواهم برای او بنویسم ،برای او که سالهاست زیر این تازیانه های زندگی سر خم نیاورده است ،و سینه سپر کرده در مقابل این طوفانهای سهمگین سرنوشت. او تا آخرین قطره های سرخ زندگیش را به پای نهال های عشقش میریزد تا این نهال ها به دژ های فولادی ای تبدیل شوند و همانند او سربلند از این آزمون الهی بیرون بیایند . از او می نویسم که ماهها و سالهاست دوری را برای آسایش خانواده خود بدون هیچ انتظار و توقعی تحمل میکند. از او مینویسم که تنها بدون هیچ همدم و همیاری به جنگ این زندگی بیرحم می رود و گلهای بهاری را در دل این زندگی می سازد . آری از او مینویسم که دل نگران و با اضطراب شدید شب ، سر را بر روی زمین میگذارد و با ...
31 ارديبهشت 1392

روز پدر مبارک

سلام به علت این که یه چند روزی نیستم مجبور شدم پیشاپیش واسه روز پدر پست جدیدی بزارم میخوام از اینجا به همسر مهربان و دوست داشتنی ام محمد عزیز روز مرد و روز پدر رو بهش تبریک بگم و ارزوی سلامتی  وسر بلندی رو از خدای بزرگ و ممنان برای او خواستارم وهمچنین روز پدر رو به همه پدرهای خوب و زحمتکش تبریک میگم و اونهایی که پدرشون دستشون از دنیا کوتاهه ارزوی مغفرت از خدا واسشون ارزومندم همچنین پدر خودم خدا همشون رو ببخشه ...
31 ارديبهشت 1392

روز پدر

طبق معمول مامانم بابامو صدا زد که بیاد دره شیشه سس رو باز کنه   پدرم بعد از کلی کلنجار رفتن نتونست دره شیشه سس رو باز کنه   مادرم منو صدا زد و منم خیلی راحت درش رو باز کردم و به بابام گفتم : اینم کاری داشت   پدرم لبخندی زد و گفت :   یادته وقتی بچه بودی و مامانت منو صدا میزد تو زود تر از من میومدی و کلی زور میزدی تا دره شیشه سس رو باز کنی ؟؟؟!!!!!   ... ... ... ... یادته نمی تونستی ...   یادته من شیشه سس رو میگرفتم و کمی درش رو شل میکردم تا بازش کنی و غرورت نشکنه ... ...
31 ارديبهشت 1392

یاسین سه روزه

این عکس رو توگوشی خاله ندا گرفتم یاسین 3 روزه بوده سمت راستش امیرمحمد پسر  دایی سمت چپ هم کسری پسر خاله ...
30 ارديبهشت 1392

آرزویی بکن ...

یاسین عزیز آرزویی بکن ... گوشهای خدا پر از آرزوست و دستهایش پر از معجزه آرزویی بکن ... شاید کوچکترین معجزه اش بزرگترین آرزوی تو باشد .   هر چه آرزوی خوبه مال تو ... ...
30 ارديبهشت 1392

شما یادتون نمیاد

شما یادتون نمیاد، تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن… آب بخوریم شما یادتون نمیاد، شبا بیشتر از ساعت ۱۲ تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت ۱۲ سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد…. سر زد از افق…مهر خاوران ! شما یادتون نمیاد، قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم.. شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز. شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ ...
29 ارديبهشت 1392

دهه شصتی ها

این پست دهه شصتی ها رو واسه دل خودم و بابای یاسین گذاشتم البته عکسهای دهه شصتی ها رو خیلی خیلی زود میزارم شاید واسه شما هم خاطره ساز باشه البته من خودم یه چیزایش یادم نمیاد اما شما رو نمیدونم ممنونم از همه بقيه تصاوير در ادامه مطلب و                  روحش شاد   ...
28 ارديبهشت 1392