یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

یاسین امانت الهی خاطرات یک کودک سندرم داون

عشق به یک فرشته

1394/2/4 22:10
نویسنده : ویدا
1,146 بازدید
اشتراک گذاری

فرشته من نمی خواست با سندرم داون بدنیا بیایید   

              ولي انگار قسمتش از زندگي اين بود       

          

قسمتي كه لحظات خيلي خوبي را برايم به هديه آورد

من،چگونه برايتان از اين لحظات بگويم وقتي شما...

چگونه برايتان از عشق بگويم وقتي شما عشق به اين فرشته هارو احساس نكرده ايد؟

چگونه برايتان از خنده فرشته ام بگويم وقتي شما خنده ي گل را نديده ايد؟

چگونه برايتان از مظلوميتشان بگويم وقتي شما نمي دانيد كه چگونه مظلوم واقع شده اند؟

چگونه برايتان از معصو ميتشان بگويم وقتي شما معصوميت چشمانشان را نديده ايد؟

چگونه برايتان از آرزو بگويم وقتي شما آرزويي نكرده ايد كه برايتان آرزو شود؟

 

واقعا،واقعا من با اين عشق ،مظلوميت،قهقهه ها،معصوميت وآرزوي فرشته ام مثل پيچك ديوار همسایه  مان اوج مي گيرم وسبز ميشوم.

پسندها (3)

نظرات (6)

سارا
5 اردیبهشت 94 18:42
واقعا متن زیبایی بود
نغمه
5 اردیبهشت 94 22:16
چه عکسای خوشکلی ماشالا به یاسین چه بزرگ شده تولدت مبارک فرشته اردیبهشتی
هدیه
9 اردیبهشت 94 12:09
چه متن پر محتوا و زیبایی
مامان آنيتا
25 اردیبهشت 94 17:24
سلام عزيزم مطلب گذاشتم نظر يادت نره
ی دختر
6 شهریور 94 22:47
این، متن یک تشکر است، به خاطر خلوص احساس مادرانه سلام، به به چه مادری معلومه که آینده ی یاسین روشنه با داشتن مادر پرمهر و پرذوق و گرمی مثل شما خوشحالم خوشحالم خوشحالم که می بینم ی مادر انقدر گرم و پرامیده مسلما هر بچه ای بزرگترین سکو برای پرواز رشد و بلوغش خانواده ش هستن، ویدای عزیزم خیلی وقت ها فکر می کنم که ما تعاریف کلیشه ای از خوشبختی داریم. در حالی که درست نیستن و خوشبختی هر کس با توجه به وضع خودش تعریف می شه. یادته قبلا توی فیلم ها و سریالهای ایرانی همه دخترپسرهای مقبول و خوب، الزاما دکتر مهندس بودن؟ اما رفته رفته که گذشت، تصاویری از دختر موفقی که گرافیک خونده یا پسری که اصلا دانشگا نرفته ولی ی رستوران زده و موفقه و مثالهای دیگه... توی مجله ها، تلویزیون و سینما و شبکه های اجتماعی دیدیم... این ینی فردیت کم کم داره معنی میشه، کم کم داریم از تعریف های کلیشه ای برای موفقیت و خوشبختی فاصله می گیریم. من خیلی خوشحالم که مادری مثل شما، مثل مادران دیگه ای که بچه شون سندرم داون نداره، با انرژی و پرامید می نویسه، چون جای خالی نوشته های جسورانه ای از جنس شما کمه و مطمئنم ایمان شما به لحظه لحظه ی مقدس مادری و عشقتون منتشر میشه... شما و مادران دیگه مثل شما، تا روزی که در ایران هم مثل خ کشورای دیگه پذیرش سندرم داون در بین افراد جامعه نهادینه بشه ، و بستر مناسب برای تحصیل و کارشون فراهم میشه... و اون وقته که مادران جوان نسلهای آینده، مدیون واژه های مقدس شما در همین وبلاگ هستن ،در کنار هر کسی که کوچکترین کار فرهنگی، جهت جامعه پذیر شدن سندرم داون و حل مشکلاتش کرده. بله عزیزم، لطف و مهر و عشقت و هر قدمی که برای یاسین بر می داری، فقط به نفع یاسین نیست، بلکه به نفع امثال او هم هست، مادری از زیباترین احساساتیه که بهش حسرت می خورم و دوستش دارم، مادری که تفاوت های بچه ش رو می پذیره و او رو همونطور که هست می پذیره، و کمکش می کنه تا در حد توان خودش به ثمر برسه و گل بده. نه بیشتر مادری بذل بی چشمداشت عاطفه و اخلاصه... چقدر رشد می باره از واژه های شما اینجا... انقدر که ظهر که می خوندم چشمام رو خیس کرد... مسلما مواجه میشی و شدی تا حالا با آدم های تنگ نظر که برخورد بدی دارن...همونطور که تا حالا دیدگاهِ اونها رو نداشتی و درت اثر نکردن، ازت می خوام که اونها رو رها کنی و بادعای خیری از کنار اونها رد بشی...
ی دختر
6 شهریور 94 22:55
یاسین همین حالا هم کامله و خواستنی... کسانی که خلاف این عقیده دارن، محبوسِ ابدیِ تصویرهای کلیشه ای هستن و فلسفه زیستن رو نمی دونن. زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد یاسین، حتما نباید بین افراد دیگه- حتی در جمع دوستانی مثل خودش- از همه شون بهتر باشه یا مهارتی بهتر ازونها داشته باشه البته که اگه این چنین باشه، خیلی خوبه و مایه خوشحالیه ولی اگر نشد، و او معمولی ماند، او هنوز شایسته عشق است و خواستنی است و ذی حقوق... چه تنگ نظران بفهمند و چه نخواهند که بفهمند!